پس از آن که حضرت زینالعابدین علیهالسّلام دعای شریف مکارمالاخلاق را با صلوات بر محمّد و آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین آغاز نمودند، در اوّلین فراز دعا بعد از صلوات، می فرمایند: «وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ». (خدایا!) ایمانم را به کامل ترین مراتب ایمان برسان.
این عبارت امام علیهالسّلام به خوبی دلالت بر این حقیقت می کند که ایمان برای همه یکسان نیست و درجات مختلفی دارد.
اسلام و ایمان
پیش از آنکه به بررسی مراتب و درجات ایمان بپردازیم لازم است از باب مقدّمه کمی با حقیقت ایمان و تفاوت آن با اسلام آشنا شویم. آنچه از قرآن کریم و روایات معصومین علیهمالسّلام به دست میآید این است که ایمان حقیقتی برتر از اسلام دارد و این دو واژه به یک معنا نیستند. قرآن کریم میفرماید: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُم ...». عربهای بادیهنشین گفتند: ايمان آوردهایم. بگو: شما ايمان نیاوردهاید، ولى بگوييد اسلام آوردهایم، امّا هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است.[1] جمیل بن درّاج از امام صادق علیهالسّلام دربارهی این آیه سؤال کرد، حضرت فرمودند: «أَ لَا تَرَى أَنَّ الْإِيمَانَ غَيْرُ الْإِسْلَامِ». آیا نمیدانی که ایمان غیر از اسلام است؟[2]
پس ملاحظه میشود که ایمان حقیقتی دارد که متفاوت از حقیقت اسلام است. امّا حال باید ببینیم که اسلام چیست و ایمان چه معنایی دارد؟ در تفسیر نمونه ذیل این آیه شریفه چنین آمده است: «طبق اين آيه تفاوت اسلام و ايمان در اين است كه اسلام شكل ظاهرى قانونى دارد، و هر كس شهادتين را بر زبان جارى كند در سلك مسلمانان وارد میشود، و احكام اسلام بر او جارى میگردد. ولى ايمان يك امر واقعى و باطنى است و جايگاه آن قلب آدمى است، نه زبان و ظاهر او. اسلام ممكن است انگیزههای مختلفى داشته باشد، حتّى انگیزههای مادّى و منافع شخصى، ولى ايمان حتماً از انگیزههای معنوى، از علم و آگاهى، سرچشمه میگیرد، و همان است كه میوهی حیاتبخش تقوى بر شاخسارش ظاهر میشود. اين همان چيزى است كه در عبارت گويايى از پيغمبر گرامى اسلام صلّی الله علیه و آله آمده است: [اَلإسلامُ عَلانِيَةٌ وَ الإيمانُ فِى القَلبِ: اسلام امر آشكارى است، ولى جاى ايمان دل است]. و در حديث ديگرى از امام صادق علیهالسّلام میخوانیم: [الْإِسْلَامُ يُحْقَنُ بِهِ الدَّمُ وَ تُؤَدَّى بِهِ الْأَمَانَةُ وَ تُسْتَحَلُّ بِهِ الْفُرُوجُ وَ الثَّوَابُ عَلَى الْإِيمَانِ: با اسلام خون انسان محفوظ، و اداى امانت او لازم، و ازدواج با او حلال میشود، ولى ثواب بر ايمان است]. و نيز به همين دليل است كه در بعضى از روايات مفهوم اسلام منحصر به اقرار لفظى شمردهشده، درحالیکه ايمان اقرار توأم با عمل معرفیشده است، (چنان چه از امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام روایتشده است که فرمودند): [اَلايمانُ اِقرارٌ وَ عَمَلٌ، وَ الاِسلامُ اِقرارٌ بِلا عَمَلٍ: ایمان اقرار و عمل است و اسلام اقرار بدون عمل میباشد]. ولى اين تفاوت مفهومى در صورتى است كه اين دو واژه در برابر هم قرار گيرند، امّا هرگاه جدا از هم ذكر شوند ممكن است اسلام بر همان چيزى اطلاق شود كه ايمان بر آن اطلاق میشود، يعنى هر دو واژه در يك معنى استعمال گردد».[3] با این حساب ازنظر منطقی رابطهی بین اسلام و ایمان، عموم و خصوص مطلق است به این معنا که دایره اسلام وسیعتر از دایره ایمان است و بهعبارتدیگر هر مؤمنی قطعاً مسلمان هم هست ولی هر مسلمانی لزوماً مؤمن نمیباشد. به همین جهت قرآن کریم برخی از کسانی را که خود را مؤمن معرّفی میکنند، مؤمن ندانسته و تنها ایشان را مسلمان میداند و لذا امام صادق علیهالسّلام میفرمایند: «الْإِيمَانُ يُشَارِكُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامُ لَا يُشَارِكُ الْإِيمَانَ». ایمان شریک اسلام میگردد و اسلام شریک ایمان نمیشود.[4]
برای شناخت بهتر نسبت به ایمان، به روایتی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله توجّه میکنیم. امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسّلام از وجود نازنین رسول خدا صلّی الله علیه و آله نقل میکنند که آن حضرت فرمودند: «الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ». ایمان شناخت قلبی و اقرار با زبان و عمل با اعضا و جوارح است.[5] پس ایمان بر سهپایهی اساسی استوارشده: 1-معرفت قلبی 2-اقرار زبانی 3-عمل، درحالیکه طبق روایات، اسلام تنها اقرار زبانی (گفتن شهادتین) است. حال باید بدانیم معرفتی که در اینجا مطرح میشود چه معرفتی است؟ و شناخت و اقرار زبانی و عمل با جوارح نسبت به چه چیزی باعث میشود تا یک فرد در زمرهی مؤمنین محسوب شود؟
متعلَّق ایمان
پاسخی که در قبال اینگونه پرسشها بیان میشود در قالب موضوعی با عنوان «متعلَّق ایمان» بررسی میشود. متعلَّق ایمان هر آن چیزی است که انسان مؤمن نسبت به آن شناخت پیدا میکند و با زبان خود آن را پذیرفته و بدان اعتراف مینماید و بر مبنای پذیرش آن عمل میکند. حال باید ببینیم متعلَّق ایمان چیست؟ در آیات قرآن کریم، متعلّقهای متعدّدی برای ایمان شمردهشده است. خدای متعال در سورهی بقره میفرماید: «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ ...». نيكى، (تنها) اين نيست كه (به هنگام نماز،) روىِ خود را بهسوی مشرق و (يا) مغرب كنيد؛ (و تمام گفتگوى شما، دربارهی قبله و تغيير آن باشد؛ و همهی وقت خود را مصروف آن سازيد؛) بلكه نيكى (و نيكوكار) كسى است كه به خدا، و روز رستاخيز، و فرشتگان، و كتاب (آسمانى)، و پيامبران، ايمان آورد.[6] و یا در آیه 285 میفرماید: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ ...». پيامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازلشده، ايمان آورده است. (و او، به تمام سخنان خود، كاملاً مؤمن میباشد) و همهی مؤمنان (نيز)، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ايمان آوردهاند.[7] و آیات متعدّد دیگری از قرآن که با عددی کمتر یا بیشتر، برخی از متعلّقات ایمان را بیان میکند. امّا آنچه مسلّم است، به قول محقّقین و علمای بزرگوار ازاینقرار است که: «متعلَّق ايمان ازنظر قرآن، "الله" و صفات و لوازم مربوط به او از قبيل: انبيا، فرشتگان، آخرت، كتابهاى آسمانى و... است. قرآن به اقتضاى مقام، گاهى دو، گاهى سه و گاهى تا پنج يا شش متعلَّق را بهتفصیل براى ايمان ذكر میکند».[8]
دانستن یا باور داشتن؟
مسئلهی دیگری که در روایت رسول خدا صلّی الله علیه و آله درباره ایمان بدان اشارهشده و بسیار کلیدی و با اهمیّت است آن است که ایمان به هر نوع معرفتی تعلّق نمیگیرد بلکه شناختی در تحقّق ایمان موردنظر است که به قلب رسوخ کرده باشد. آنچه بشر میداند و جزء دانستهها و محفوظات او بهحساب میآید، در محیطی به نام مغز ادراکشده و نگهداری میشود. ولی دانش و معرفتی که از مغز انسان پای خود را فراتر نهاده و به دل انسان راه یابد، آنوقت رنگ و بوی ایمان را به خود میگیرد. وقتی دانش انسان از مغز به قلب او منتقل میشود که به مرحلهی «باور» رسیده باشد. یعنی فردی که دانستههای خود را باور نموده، به سرزمین ایمان راهیافته است. درواقع دل انسان صندوق باورهای اوست.
چه بسیار انسانهایی که به حقّانیّت خدا و دیگر متعلّقات ایمان، علم دارند ولی هنوز آن را باور نکردهاند. مثل حقیقت مرگ که همه میدانند روزی خواهند مرد ولی وقتی به سبک زندگی آنها و رفتار و گفتارشان مینگری، گویی مرگ برای غیر آنها مقدّر شده و ایشان حیات ابدی دارند. در زندگیشان هرگز یادی از مرگ نیست و خود را برای آن مهیّا نمیکنند. روزی رسول خدا صلّی الله علیه و آله در بازگشت از حجّة الوداع (آخرین سال از حیات شریف پیامبر) از کنار اصحاب میگذشتند که به ایشان فرمودند: «مَا لِي أَرَى حُبَّ الدُّنْيَا قَدْ غَلَبَ عَلَى كَثِيرٍ مِنَ النَّاسِ حَتَّى كَأَنَّ الْمَوْتَ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا عَلَى غَيْرِهِمْ كُتِبَ وَ كَأَنَّ الْحَقَّ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا عَلَى غَيْرِهِمْ وَجَبَ ...». چه شده است که میبینم محبّت دنیا بر عدّهی زیادی از مردم غلبه یافته تا جایی که انگار مرگ در این دنیا برای غیر ایشان نوشتهشده و گویا (تبعیّت از) حقّ در این دنیا برای غیر آنها واجب گردیده است؟![9]
آری بسیاری از ما تنها نسبت به مرگ علمداریم ولی هنوز آن را باور نکردهایم. ایمان هم صرفاً یک سری معلومات نسبت به خداوند متعال و لوازم آن نیست بلکه باید حقایقی چون خداوند، انبیاء و اولیاء، کتب آسمانی و ... را باور کرد. لذا خداوند متعال در قرآن خطاب به اعراب بادیهنشین میفرماید: شما ايمان نیاوردهاید، ولى بگوييد اسلام آوردهایم، هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است. چه بسیار افرادی که در طول تاریخ به حقّانیّت خداوند، انبیاء، اولیاء و کتب آسمانی و ...، علم و آگاهی داشتند ولی این دانش آنها را از هلاکت و خسران رهایی نبخشید. در قرآن کریم درباره فرعون و گمراهان قوم او آمده است که وقتی موسی علی نبیّنا و آله و علیهالسّلام با نُه معجزه برای هدایت فرعون و قومش به سراغشان آمد، آنها بااینکه به حقّانیّت او یقین داشتند، امّا او را انکار نموده و معجزاتش را جز سحری بیش ندانستند: «فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ * وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ». و هنگامیکه آيات روشنیبخش ما به سراغ آنها آمد، گفتند: اين سحرى است آشكار * و آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند، درحالیکه در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهكاران (و مفسدان) چگونه بود.[10] و سرانجام آن تبهکاران هلاکت و خواری دنیا و خسران و عذاب جاودانهی آخرت گردید. لذا برای سعادت ابدی و مزیّن شدن به نور ایمان، گرچه پلّهی اوّل تحصیل علم و معرفت است امّا بهتنهایی کفایت نمیکند.
پس معرفت قلبی به معنای باور است و باورهای انسان بر گفتهها و اعمال او تأثیر میگذارد. لذا مؤمن کسی است که به خداوند و هر آنچه مرتبط به پروردگار و اوصاف اوست باور داشته باشد و اثر این باور در گفتار و کردارش هویدا گردد.
امکانِ کاهش یا افزایش ایمان
حال که ایمان مجموعهای از معارف قلبی (باورها) و اقرار و عمل طبق این معارف قلبی است، پس باید قابلیّت تغییر را هم داشته باشد، چراکه معرفت و باور و بهتبع آن اقرار و عمل، از مقولهای است که میتواند کاهش یا افزایش یابد. این حقیقت در آیات متعدّدی از قرآن کریم نیز به چشم میخورد. پروردگار متعال در سورهی انفال میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَ عَلَی رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ». مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد؛ و هنگامیکه آيات او بر آنها خوانده میشود، ايمانشان فزونتر میگردد؛ و تنها بر پروردگارشان توكّل دارند.[11] همچنین در سورهی فتح میفرماید: «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدادُوا إِيماناً مَعَ إِيمانِهِم ...». او كسى است كه آرامش را در دلهای مؤمنان نازل كرد تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايند.[12] و یا در سورهی احزاب فرموده است: «وَ لَمّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاّ إِيماناً وَ تَسْلِيماً». (امّا) مؤمنان وقتى لشكر احزاب را ديدند گفتند: اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفتهاند! و اين موضوع جز بر ايمان و تسليم آنان نيفزود.[13]
از این آیات بهوضوح امکان ازدیاد ایمان فهمیده میشود.
پس مؤمنین در میزان ایمان با هم یکی نیستند و بسته به شدّت معرفت قلبی و گفتار و کردارشان، درجه و مرتبهی ایمانشان با هم متفاوت است. و جدای از آنچه گفته شد، عدالت پروردگار هم اقتضا میکند که به میزان تلاش و کوشش هر بندهای، او را از نور ایمان بهرهمند سازد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله دربارهی کموزیاد شدن ایمان میفرمایند: «اَلایمانُ قَولٌ وَ عملٌ، یَزیدُ وَ یَنقُصُ». ایمان گفتار است و کردار، کاستی و فزونی میپذیرد.[14] همچنین امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام دراینباره فرمودهاند: «إِنَّ الایمانَ یَبدُو لُمظَةً بَیضاءَ فِی القَلبِ فَکُلَّما إِزدادَ الایمانُ عِظَماً إِزدادَ البَیاضُ فَإِذَا إستُکمِلَ الإیمانُ إبیَضَّ القَلبُ کُلُّهُ». ایمان همچون نقطهی سفیدی در قلب ظاهر میشود و هر چه بر ایمان افزوده شود، آن سفیدی بزرگتر میشود و چون ایمان کامل گردد تمام قلب سپید میشود.[15] آری در سایهی کمال ایمان، رنگ و بوی زندگی تغییر میکند و انسان در محیط امن بندگیِ خدا داخل میشود. قلبی که از نور ایمان لب ریز شده، حالا طعم شیرین و گرمای بندگی پروردگار را احساس میکند و عبادت، طعم شیرین خود را در ذائقهی مؤمن آشکار میسازد. حضرت مسیح علی نبیّنا و آله و علیهالسّلام فرموده است: «كَمَا يَنْظُرُ الْمَرِيضُ إِلَى طِيبِ الطَّعَامِ فَلَا يَلْتَذُّهُ مَعَ مَا يَجِدُهُ مِنْ شِدَّةِ الْوَجَعِ كَذَلِكَ صَاحِبُ الدُّنْيَا لَا يَلْتَذُّ بِالْعِبَادَةِ وَ لَا يَجِدُ حَلَاوَتَهَا مَعَ مَا يَجِدُ مِنْ حُبِّ الْمَالِ ... وَيْلَكُمْ يَا عَبِيدَ الدُّنْيَا نَقُّوا الْقَمْحَ وَ طَيِّبُوهُ وَ أَدِقُّوا طَحْنَهُ تَجِدُوا طَعْمَهُ يَهْنِئْكُمْ أَكْلُهُ كَذَلِكَ فَأَخْلِصُوا الْإِيمَانَ تَجِدُوا حَلَاوَتَهُ وَ يَنْفَعْكُمْ غِبُّهُ». همچنان که بیمار به غذای پاک و گوارا مینگرد ولی به خاطر شدّت دردی که دارد از آن لذّت نمیبرد، اهل دنیا (فریفتگان دنیا) هم اینگونه از عبادت لذّت نمیبرند و با محبّتی که نسبت به مال دنیا دارند، شیرینی عبادت را درک نمیکنند ...، وای بر شما ای بندگان دنیا! گندم را پاک و تمیز نموده و خوب آردش کنید تا طعمش را چشیده و از خوردنش لذّت ببرید، همینطور ایمان خود را خالص کنید تا شیرینی آن را درک نموده و سرانجامش به شما سود رساند.[16]
آری ایمان درجات و مراتبی دارد که به هر میزان درجات ایمان بالاتر رود، مؤمن از فیض درک حلاوت ایمان بهرهی بیشتری خواهد داشت. امّا هنوز دربارهی درجات ایمان سخن باقی است که ان شاء الله در مقالهی بعدی به آن میپردازیم.
خودآزمایی:
پینوشتها
[1] سوره حجرات/ آیه 14 (ترجمه مکارم).
[2] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 24.
[3] تفسير نمونه ج 22 ص 210.
[4] الكافي (ط - الإسلامية) ج 2 ص 25.
[5] عيون أخبار الرضا علیهالسلام ج 1 ص 226.
[6] سوره بقره/ آیه 177 (ترجمه مکارم).
[7] همان آیه 285.
[8] آيين پرواز (مصباح یزدی) ص 149.
[9] الكافي (ط - الإسلامية) ج 8 ص 168.
[10] سوره نمل/ آیه 13 و 14 (ترجمه مکارم).
[11] سوره انفال/ آیه 2 (ترجمه مکارم).
[12] سوره فتح/ آیه 4 (ترجمه مکارم).
[13] سوره احزاب/ آیه 22 (ترجمه مکارم).
[14] میزان الحکمة ج 1 ص 407.
[15] همان ص 423.
[16] تحف العقول ص 507.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی زاده